سندرم اهلرز- دانلوس

یک اختلال بافت همبند در انسان است که بصورت ژنتیکی به ارث می رسد. بقراط 400 سال قبل از میلاد به ویژگیهای سندرم EDS اشاره کرده بود اما اولین بار توسط دو پزشک بنام ادوارد اهلرز از دانمارک و هانری اکساندر دانلوس از فرانسه در قرن 20 گزارش شد. این اختلال توسط نقص در ساختار تولید و یا پردازش پروتئین کلاژن در اثر جهش در ژن COL5A یا COL3A ایجاد می‌شود. کلاژن یکی از پرکاربردترین پروتئینهای بدن می‌باشد که حدود 25 درصد از کل پروتئینهای انسانی را تشکیل می‌دهد و بعنوان بافت گرانوله فیبر مشبک ایفای نقش می‌کند که توسط فیبروبلست جوان تولید می‌شود. کلاژن همچنین در دیواره شریانها، پوست، روده و رحم یافت می‌شود. کلاژن عامل مهم در قدرت فیزیکی پوست، مفاصل، عضلات، لیگامانها، رگهای خونی و ارگانهای احشایی می‌باشد.


سندرم لی (Leigh syndrome)

یک بیماری شدید نورولوژیکی است که معمولا در سال اول زندگی مشخص می شود.

این اختلال همراه با از بین رفتن پیشرونده ی توانایی ذهنی و حرکتی مشخص شده(psychomotor regression) و معمولا بین حدود 2 الی 3 سالگی به علت نارسایی تنفسی، باعث مرگ مبتلایان می شود. در تعداد کمی از مبتلایان علائم این اختلال تا زمان بزرگسالی ایجاد نشده و یا در این افراد، علایم با سرعت کمتری وخامت می یابند.

از اولین نشانه های مشاهده شده در دوران کودکی معمولا استفراغ، اسهال و مشکل در بلع (دیسفاژی-dysphagia) می باشد که باعث اختلال در عمل خوردن شده که این مشکلات اغلب منجر به عدم توانایی رشد و افزایش وزن به میزان مورد انتظارمی گردد (failure to thrive). همچنین مشکلات حاد عضلانی و حرکتی در سندرم لی شایع است و ممکن است در افراد مبتلا علائمی مانند کاهش تنوس ماهیچه (هیپوتونی-hypotonia)، انقباضات ناخواسته عضلات (دیستونی-dystonia) و اختلال در هماهنگی حرکت عضلات (آتاکسی-ataxia) مشاهده شود. علاوه بر این، ممکن است از بین رفتن حس و ایجاد ضعف دراندام ها (نوروپاتی محیطی-peripheral neuropathy) که از عوارض شایع در مبتلایان به سندرم لی می باشد، در حرکت این افراد، اختلال ایجاد کند.

 

علاوه بر این ممکن است علائم دیگری در مبتلایان به سندرم لی مشاهده شود، که از آن ها می توان ضعف و فلج شدن ماهیچه های حرکتی چشم (چشم‌فلجی-ophthalmoparesis)، حرکت سریع و غیر ارادی چشم (نیستاگموس-nystagmus)، تخریب اعصاب انتقال دهنده اطلاعات از چشم ها به مغز (optic atrophy) را نام برد. همچنین در این افراد مشکلات حاد تنفسی شایع است که می تواند وخامت یافته و باعث ایجاد نارسایی حاد تنفسی شود. بعلاوه، در بعضی از مبتلایان اختلالی به نام کاردیومیوپامتی هایپرتروفییک (hypertrophic cardiomyopathy) مشاهده می شود که در اثر آن عضله قلب ضخیم تر شده و قلب برای پمپاژ خون، مجبور به فعالیت سخت تری می شود. همچنین ماده ای به نام لاکتات (lactate) میتواند در بدن انباشته شود که مقدار زیاد آن اغلب در خون، ادرار و یا مایع اطراف و محافظ مغز و ستون فقرات ( مایع مغزی نخاعی-cerebrospinal fluid) در مبتلایان سندرم لی یافت می شود.

بخشی از علایم و نشانه های سندرم لی به علت وجود تکه هایی از بافت آسیب دیده (ضایعات) در مغز افراد مبتلا به این بیماری ایجاد می شوند که یک روش پزشکی به نام  تصویر برداری رزونانس مغناطیسی (MRI)، این ضایعات مشخص را در مناطق خاصی از مغز نشان می دهد. این مناطق شامل هسته های قاعده ای (گانگلیون بازال-basal ganglia) که به کنترل حرکت کمک می کنند؛  مخچه (cerebellum) کنترل کننده تعادل و هماهنگی حرکات و ساقه مغز(brainstem) که مغز را به ستون فقرات متصل کرده و اعمالی چون تنفس و بلع را کنترل می کند، است. اغلب ضایعات مغز همراه با از دست دادن میلین (myelin)، پوشش اطراف سلول های عصبی (demyelination)، همراه است. این اختلال باعث کاهش توانایی سلول های عصبی در فعال کردن ماهیچه های حرکتی یا انتقال اطلاعات حسی از سایر اندام های بدن به مغز می شود. تغییرات ژنتیکی:

جهش در بیش از 75 ژن گوناگون می تواند باعث ایجاد سندرم لی شود. در انسان بیشتر ژن ها در DNA موجود در هسته سلول یافت می شود که DNA هسته ای (nuclear DNA) نام دارد. با این وجود بعضی از این ژن ها در DNA، در ساختارهای سلولی ویژه ای به نام میتوکندری (mitochondria) قرار دارند که این نوع از DNA ،DNA میتوکندریایی(mtDNA) نامیده می شود. درحالی که بیشتر مبتلایان به سندرم لی در DNA هسته ای دارای جهش می باشند، در حدود 20 درصد آن ها، جهش ها در  mtDNA ایجاد می شوند.

بیشتر ژن های مرتبط با سندرم لی در فرایند تولید انرژی در میتوکندری ها نقش دارند. میتوکندری ها برای انتقال انرژی غذا به سلول ها، از اکسیژن در فرایند فسفریلاسیون اکسیداتیو (oxidative phosphorylation) استفاده می کنند. پنج کمپلکس پروتئینی که هر کدام از تعداد زیادی پروتئین تشکیل شده اند، در این فرایند مشارکت دارند که این کمپلکس ها به ترتیب کمپلکس I (یک)، II (دو)، III (سه)، IV (چهار) و V (پنج) نامیده می شوند.

طی این فرایند کمپلکس های پروتئینی، تولید آدنوزین تری فسفات (ATP)، اصلی ترین منبع انرژی سلول را کنترل می کنند. کنترل این فرایند طی انتقال مرحله به مرحله ذرات باردار منفی که الکترون (electrons) نام دارند، انجام می شود. بیشتر جهش های مرتبط با سندرم لی، پروتئین های این کمپلکس ها را تحت تاثیر قرار داده و یا کنار هم قرار گرفتن این پروتئین ها (assembly) را مختل می کنند. این جهش ها باعث کاهش یا حذف یک یا تعداد بیشتری از این کمپلکس ها و ایجاد سندرم لی می شوند.

اختلال در کمپلکس یک، که NADH:ubiquinone oxidoreductase نیز نامیده می شود، شایع ترین علت ایجاد سندرم لی است و تقریبا یک سوم موارد را شامل می شود. حداقل 25 ژن مرتبط با ایجاد کمپلکس یک در DNA هسته و یا DNA میتوکندری وجود دارند که با سندرم لی مرتبط می باشند.

همچنین اختلال در کمپکس چهار که سیتوکروم اکسیداز (COX) نیز نامیده می شود، یکی از علت های شایع سندرم لی است که تقریبا 15 درصد موارد را شامل می شود. SURF1 یکی از ژن های جهش یافته شایع در سندرم لی است. این ژن که در DNA هسته یافت می شود، دستور ساخت پروتئینی را صادر می کند که در کنار هم قرار گرفتن (assembly) کمپلکس پروتئین cox (کمپلکس چهار) نقش دارد. این کمپلکس که در آخرین مرحله انتقال الکترون در فسفریلاسیون اکسیداتیو نقش دارد، انرژی مورد نیاز برای تولید ATP در مرحله بعد را فراهم می کند. معمولا جهش در ژن SURF1 منجر به تولید پروتئین SURF1 غیرطبیعی و کوتاه شده که در سلول ها تجزیه می شود. این اختلال باعث حذف پروتئین کاربردی SURF1 می شود. از بین رفتن این پروتئین، تشکیل کمپلکس های COX راکاهش داده و منجر به ایجاد اختلال در تولید انرژی میتوکندریایی می گردد.

شایع ترین جهش در سندرم لی، ژن MT-ATP6 را تحت تاثیر قرار می دهد. این ژن دستور ساخت بخشی از کمپلکس پنج، که کمپلکس پروتئینی سازنده ATP (ATP synthase protein complex نیز نامیده می شود، را صادر می کند. با استفاده از انرژی تولید شده توسط سایر کمپلکس های پروتئینی، کمپلکس پنج ATP تولید می کند. جهش در ژن MT-ATP6 تقریبا در 10 درصد از مبتلایان به سندرم لی یافت می شود که این جهش تولید ATP را متوقف می کند. سایر جهش های مرتبط با سندرم لی باعث کاهش فعالیت سایر کمپلکس های پروتئینی فسفریلاسیون اکسیداتیو شده و یا منجر به کاهش تولید پروتئین های میتوکندریایی می شوند. این مشکلات، در تولید انرژی میتوکندریایی اختلال ایجاد می کنند.

سایر جهش های ژنی مرتبط با سندرم لی، فعالیت یک یا تعداد بیشتری از کمپلکس های پروتئینی فسفریلاسیون اکسیداتیو را کاهش داده و یا سایر مراحل مرتبط با تولید انرژی را تحت تاثیر قرار می دهند. برای مثال، سندرم لی می تواند در اثر جهش در ژن های تولید کننده کمپلکس پیروات دهیدروژناز (pyruvate dehydrogenase complex) یا کوآنزیم Q10 که هر دو در فرایند تولید انرژی میتوکندریایی نقش دارند، ایجاد شود. همچنین جهش در ژن های کنترل کننده همانندسازی mtDNA، یا ژن های کنترل کننده تولید پروتئین های میتوکندریایی می تواند باعث ایجاد اختلال در تولید انرژی میتوکندریایی شود.

اگرچه محققان معتقدند اختلال در فسفریلاسیون اکسیداتیو می تواند منجر به مرگ سلولی به علت کاهش انرژی موجود درسلول شود، مکانیسم دقیق این اختلال ناشناخته است. به نظر می رسد بافت های مشخصی که به مقدار زیادی انرژی نیاز دارند مثل مغز، ماهیچه ها و قلب به طور ویژه ای به کاهش سطح انرژی سلول، حساس می باشند. احتمالا مرگ سلولی در مغز باعث ایجاد ضایعات مشخص در سندرم لی می شود که با علائم و نشانه های بیماری مرتبط است. هم چنین ممکن است مرگ سلولی در سایر بافت های حساس نیز با ایجاد علائم سندرم لی مرتبط باشد.
ژن ها:

  ,AIFM1, BCS1L, BTD, C12orf65, COX10, COX15, DLAT, DLD, EARS2 ,ECHS1, ETHE1, FARS2, FBXL4, FOXRED1, GFM1, GFM2, GTPBP3 ,HIBCH, IARS2, LIAS, LIPT1, LRPPRC, MT-ATP6, MT-CO3, MT-ND1, MT-ND2, MT-ND3, MT-ND4, MT-ND5, MT-ND6, MT-TI, MT-TK, MT-TL1, MT-TV, MT-TW, MTFMT, NARS2, NDUFA1, NDUFA2, NDUFA9, NDUFA10 ,NDUFA11, NDUFA12, NDUFAF2, NDUFAF5 ,NDUFAF6 ,NDUFS1, NDUFS2 ,NDUFS3 ,NDUFS4 ,NDUFS7, NDUFS8, NDUFV1, NDUFV2, PDHA1, PDHB, PDHX, PDSS2, PET100, PNPT1, POLG, SCO2, SDHA ,SDHAF1, SERAC1, SLC19A3, SLC25A19, SUCLA2, SUCLG1, SURF1 TACO1, TPK1, TRMU, TSFM, TTC19, UQCRQ, mitochondrial DNA,
الگوی وراثتی:

سندرم لی می تواند الگوی های وراثتی متفاوتی داشته باشد. معمولا این اختلال دارای الگوی اتوزومال مغلوب است که در این الگوی وراثتی هر دو نسخه ژن در هر سلول دارای جهش می باشد. این الگو قابل تعمیم به بیشتر ژن های مرتبط با سندرم لی در DNA هسته، شامل SURF1 است. هر یک از والدین فردی با یک بیماری اتوزومال مغلوب، دارای یک نسخه از ژن جهش یافته می باشند، اما معمولا علائم بیماری را بروز نمی دهند.

در تقریبا 20 درصد از مبتلایان، سندروم لی با الگوی وراثت میتوکندریایی (mitochondrial pattern) که با نام وراثت مادری (maternal inheritance) نیزشناخته می شود، به نسل بعد منتقل می گردد. این الگو قابل تعمیم به ژن های موجود در میتوکندری، مثل MT-ATP6 است. از آنجاییکه سلول­های تخمک و نه سلول­های اسپرم میتوکندری خود را به جنین در حال رشد انتقال می­ دهند، فرزندان می توانند ناهنجاری های حاصل از جهش­ های mt DNA را فقط از مادر خود به ارث ببرند. این اختلالات می­تواند در هر نسل خانواده مشاهده شوند و زنان و مردان را مبتلا کنند، اما پدران ویژگی­ های مرتبط با تغییر در mtDNA را به فرزندان خود منتقل نمی­ کنند. در بعضی موارد جهش ها در mt-DNA به صورت خودبه خودی است و سابقه سندرم لی در خانواده وجود ندارد.

در تعداد کمی از افراد مبتلا با جهش های DNA هسته، سندرم لی دارای الگوی وراثت ایکس مغلوب می باشد. در این الگوی وراثتی ژن جهش یافته بر روی کروموزوم ایکس، یکی از دو کروموزوم جنسی قرار دارد. در مردان (که تنها دارای یک کروموزوم ایکس می باشند) یک نسخه تغییر یافته از ژن در هر سلول برای ایجاد بیماری کافی است، اما برای ایجاد بیماری در زنان (که دارای دو کروموزوم ایکس می باشند)، جهش باید در هر دو نسخه ژن ایجاد شود. از آنجاییکه احتمال داشتن دو نسخه تغییر یافته از این ژن در زنان نادر است، میزان شیوع اختلالات وابسته به ایکس مغلوب در مردان، بسیار شایع تر است. عدم توانایی پدران در انتقال صفات وابسته به ایکس به فرزندان پسر خود،  ویژگی بارز این الگوی وراثتی است.

 
نام های دیگر بیماری:

infantile subacute necrotizing encephalopathy

juvenile subacute necrotizing encephalopathy

Leigh disease

Leigh’s disease

subacute necrotizing encephalomyelopathy


سندرم بارت

یک اختلال نادر ژنتیکی، متابولیک و عصبی-عضلانی است که بدلیل انتقال از مادر به فرزند پسر با واسطه‌ی کروموزوم X، منحصرا در افراد مذکر بروز پیدا می‌کند. با اینکه سندرم بارت معمولا در زمان شیرخوارگی یا اوایل کودکی آشکار می‌شود، سن بروز علائم، یافته‌ها و علائم مرتبط، و سیر بیماری بطور قابل توجهی، حتی میان اعضای مبتلا در یک خانواده، متفاوت است. ویژگی‌های ابتدایی این اختلال شامل آنومالی‌های قلب و عضلات اسکلتی (میوپاتی کاردیواسکلتال)، سطوح اندک انواع مشخصی از سلولهای سفید خون (نوتروفیلها، نوتروپنی) که در مبارزه با عفونتهای باکتریایی دخیل هستند، و عقب ماندگی رشد که نهایتا به قد کوتاه منجر می‌شود، می‌باشد. این اختلال با سطوح افزایش یافته اسیدهای آلی مشخصی در ادرار و خون، مانند اسیدوری/اسیدمی ۳-متیل گلوتاکونیک، همراه است. دیواره بطن چپ قلب ممکن است در اثر غلظتهای بالا و غیر معمول فیبرهای کلاژنی الاستیک دچار افزایش ضخامت (فیبروالاستوز اندوکاردی) شود. این افزایش ضخامت، توانایی بطن چپ برای ارسال خون به ریه‌ها را تقلیل داده و بهمین دلیل، ابتدایی‌ترین علت نارسایی قلبی است. سندرم بارت بصورت یک صفت وابسته به X مغلوب منتقل می‌شود. ژن مسئول بروز این اختلال بر روی بازوی بلند (q) کروموزوم X یا به اختصار لوکوس Xq28 واقع شده‌است. ژنی که در لوکوس Xq28 واقع شده است، با عنوان ژن TAZ شناخته می‌شود. ژن TAZ، گروهی از پروتئینها را تحت عنوان تافازین‌ها کد می‌کند. تافازین‌ها حداقل ۲ عملکرد دارند. اول، این پروتئینها در پایداری غشای داخلی و بسیار چین خورده‌ی میتوکندری‌ها ایفای نقش می‌کنند. میتوکندری‌ها، کارخانه‌های تولید انرژی هستند که سلولها به آنها وابسته‌اند. تافازین‌ها برای کسب اطمینان از اینکه غلظت یک چربی مخصوص (کاردیو-لیپین) برای پایدار نگه داشتن تولید انرژی در میتوکندری‌ها کافی است، دارای عملکرد هستند. تافازین‌ها همچنین تکامل سلولهای استخوانی از سلولهای اجدادی استخوان (استئوبلاستها) را تسریع می‌کنند.

جهش‌های ژن TAZ همچنین مسئول ظهور ۳-متیل گلوتاکونیک اسید در خون و ادرار بیماران مبتلا به سندرم بارت است. سندرم بارت بعنوان یک صفت وابسته به X مغلوب منتقل می‌شود. ژنی که در این سندرم دچار اختلال عملکرد می‌شود، در لوکوس نقشه ژنی Xq28 واقع شده‌است.

کروموزوم‌ها، که در هسته سلولهای انسانی قرار دارند، اطلاعات ژنتیکی را برای هر شخص حمل می‌کنند. سلولهای بدن انسان معمولا دارای ۴۶ کروموزوم هستند. کروموزومهای انسانی بصورت جفت از ۱ تا ۲۲ شمارش شده و کروموزومهای جنسی بصورت X و Y تعریف می‌شوند. افراد مذکر یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y دارند و افراد مونث حامل دو کروموزوم X هستند. هر کروموزوم یک بازوی کوچک با عنوان “p” و یک بازوی بلند با عنوان “q” دارد. کروموزومها به تعدادی باند که شماره گذاری شده هستند، تقسیم می‌شوند. برای مثال، “Xq28” به باند ۲۸ بر روی بازوی q کروموزوم X اشاره دارد. باندهای شماره گذاری شده، موقعیت هزاران ژن را که بر روی هر کروموزوم قرار دارند، مشخص می‌کنند.

بیماری‌های ژنتیکی با ترکیبی از ژنها برای یک صفت بخصوص مشخص می‌شوند که بر روی کروموزومهایی که از پدر و مادر به ارث می‌رسند، واقع شده‌اند.

اختلالات ژنتیکی وابسته به X مغلوب، شرایطی هستند که با یک ژن غیر طبیعی بر روی کروموزوم X ایجاد می‌شوند. افراد مونث دو کروموزوم X دارند، ولی یکی از کروموزومهای X “خاموش” است و تمامی ژنهای واقع بر روی آن کروموزوم، غیر فعال هستند. افراد مونثی که ژن عامل بیماری را بر روی یکی از کروموزومهای X خود دارند، حامل آن اختلال هستند. افراد مونث حامل معمولا علائم آن اختلال را نشان نمی‌دهند زیرا معمولا کروموزوم دارای ژن غیر طبیعی، “خاموش” است. فرد مذکر، یک کروموزوم X دارد و اگر کروموزوم X را که حاوی یک ژن بیماری است، به ارث ببرد، به بیماری مبتلا خواهد شد. افراد مذکر با اختلالات وابسته به X، ژن بیماری را به تمامی دختران خود، که افراد حامل خواهند بود، منتقل می‌کند. فرد مذکر نمی‌تواند یک ژن وابسته به X را به پسران خود منتقل سازد، زیرا فرد مذکر همواره کروموزوم Y خود را بجای کروموزوم X به فرزندان مذکر خود منتقل می‌کند. افراد مونث حامل یک اختلال وابسته به X در هر بارداری از یک شانس ۲۵ درصدی برای داشتن دختران حامل همانند خود، یک شانس ۲۵ درصدی برای داشتن دختران غیر حامل، یک شانس ۲۵ درصدی برای داشتن پسران مبتلا به بیماری، و یک شانس ۲۵ درصدی برای داشتن فرزندان غیر بیمار برخوردار هستند.

برخی مواقع، مادر یک فرد مذکر مبتلا ممکن است حامل سندرم بارت نبوده و هیچ سابقه خانوادگی واضحی برای این اختلال وجود نداشته باشد. در این موارد، اختلال در نتیجه یک جهش جدید در ژن واقع بر کروموزوم X که بصورت اتفاقی و به دلایل ناشناخته (بصورت sporadic) رخ داده است، ایجاد می‌شود.


ناهنجاری های متابولیسم پورفیرین

شماری از ناهنجاری های متفاوت متابولیسم پورفیرین وجود دارد که ناشی از کمبود آنزیم ها در مسیر بیوسنتتیک گروه حاوی آهن در هموگلوبین یا هِم ، هستند. همه این ناهنجاری ها ، به استثنای پورفیری اریتروپویتیک مادرزادی که یک ناهنجاری مغلوب اتوزومی است،با الگوی غالب اتوزومی به ارث می رسند.این امر به دلیل آن است که آنزیم ها محدودکننده سرعت هستند. بنابراین ناکافی بودن هاپلوییدی ، به بیماری بالینی منجر می شود. انواع گوناگون پورفیری ها به شکل متغیر با درگیری عصبی یا احشایی و حساسیت به نور در پوست از تجمع پیش سازهای متفاوت پورفیرین در آن اندام ها ناشی می شوند. پورفیریاها بسته به اینکه آیا تولید اضافی پورفیرین ها به طور عمده در کبد ، یا در سیستم اریتروپویتیک ، رخ می دهد به دو رده تقسیم می شوند.

پورفیری های کبدی

این ها شامل پورفیریای حاد ادواری، کوپروپورفیریای ارثی و پورفیریای رنگارنگ است:

پورفیریای حاد ادواری:

پورفیریای حاد ادواری یا متناوب با حملات درد شکمی، ضعف، استفراغ و اغتشاش ذهنی در حالت پریشانی ، آشفتگی هیجانی یا توهم مشخص می گردد.حتی حالت اغما ، می تواند رخ دهد و خانم ها با شده بیشتری نسبت به مردان و با علائمی که گاهی با چرخه قاعدگی همراه است، مبتلا می شوند.حملات نیز می تواند با مصرف داروهایی معیّن مانند استروئیدهای برون زا، ضد تشنج ها و باربیتورات ها رخ دهند.این وضعیت توسط کمبود نسبی آنزیم اوروپرفیرینوژن Iسنتتاز ایجاد شده که به افزایش دفع پیش سازهای پورفیرین ، پورفوبیلینوژن و دلتا – امینو لوولینیک اسید در ادرار منجر می شود .

کوپروپورفیری ارثی:

در کوپروپورفیری ارثی ، وضعیتی مرتبط که همچنین به شکل صفت غالب به اث می رسد ، کمبود نسبی آنزیم کوپروپورفیرینوژن اکسیداز وجود دارد .از نظر بالینی ، این ناهنجاری از پورفیری حاد ادواری غیرقابل تشخیص است ، اگرچه پوست تقریباً یک سوم مبتلایان نیز دارای حساسیت به نور است.

 

پورفیری کبدی ارثی:

مبتلایان به این شکل از پورفیری که به ویژه در افراد با خاستگاه Afrikaaner در افریقای جنوبی رایج است، دارای حساسیت متغیر پوست به نور همراه با یافته های عصبی و احشایی هستند که می توانند توسط داروها نیز موجب شوند.افزایش دفع مدفوعی پیش سازهای پورفیرین ، پروتو پورفیرین و کوپروپورفیرین ، می تواند اثبات گردد. همچنین نشان داده شده است که ناهنجاری به دلیل کمبود آنزیم پروتو پورفیرینوژن ایجاد می شود.

پورفیری اریتروپویتیک مادرزادی:

ویژگی اصلی پورفیری اریتروپویتیک مادرزادی یک حساسیت فوق العاده به نور زیاد همراه با تاول پوست است که به ایجاد زخم وسیع منجر می شود، به حدی که اکثر افراد مبتلا قادر نیستند در روشنی طبیعی روز بیرون روند.

به علاوه بسیاری از آنها داراری کم خونی همولیتیک بوده و به انتقال خون طبیعی نیاز دارند که در پی آن برداشت طحال به وفور لازم است. مبتلایان دارای تغییر رنگ قرمز-قهوه یی در دندان های خود هستند که در زیر پرتو فرابنفش فلئورسنس قرمز را نشان می دهد . پورفیری اریتروپویتیک مادرزادی از کمبود آنزیم اوروپورفیرینوژنIII سنتتاز ناشی می شود.

پروتوپورفیری اریتروپویتیک :

پروتوپورفیری اریتروپویتیک از کمبود آنزیم فِرّوشلاتاز ناشی می شود که مسؤول ورود آهن فِرّو به درون پیش ساز پورفیرین برای تشکیل هِم است. مبتلایان به نور حساس هستند و گاهی می توانند بیماری کبد مزمن ایجادکنند.درمان موفق حساسیت به نور با بتا –کاروتن گزارش شده است.



 شارکو-ماری-توث (Charcot-Marie-Tooth disease)

یک گروه از اختلالات پیشرونده است که اعصاب محیطی را تحت تاثیر قرار می دهد. اعصاب محیطی، مغز و نخاع را به ماهیچه ها و سلول های حسی (sensory cells) که حس هایی مانند لامسه، درد، گرما و صدا را تشخیص می دهند، متصل می کنند. آسیب به اعصاب محیطی می تواند منجر به از بین رفتن حس و تحلیل ماهیچه (آتروفی-atrophy) در پاها و دست ها شود.

معمولا بیماری شارکو-ماری-توث در دوران بلوغ و یا اوایل بزرگسالی مشخص می شود، اما امکان آغاز بیماری در هر زمان از اوایل کودکی تا اواخر بزرگسالی وجود دارد. شدت علائم بیماری شارکو-ماری-توث حتی در اعضای یک خانواده نیز متفاوت است. بعضی از مبتلایان هرگز متوجه وجود بیماری نمی شوند اما بیشتر آن ها دچار ناتوانی فیزیکی متوسطی هستند. همچنین، درصد کمی از مردم دچار ضعف شدید و یا سایر مشکلات می شوند که در موارد نادر می تواند بسیار خطرناک و کشنده باشد. با این حال، بیماری شارکو-ماری-توث امید به زندگی در افراد مبتلا را تحت تاثیر قرار نمی دهد.

معمولا اولین علائم بیماری شارکو-ماری-توث شامل اختلال در تعادل، بی دقتی در انجام کارها (clumsiness) و ضعف در عضلات پا است. همچنین ممکن است افراد مبتلا دارای اختلالاتی در پا باشند که از این اختلالات می توان قوس زیاد کف پا (pes cavus)، صافی کف پا (pes planus) و یا خمیدگی انگشتان پا (hammer toes) را نام برد. این افراد معمولا در خم کردن و پیچش پا (flexing) و یا راه رفتن روی پاشنه دچار مشکل می باشند. ممکن است این اختلالات باعث گام های بلندتر از حد طبیعی (gait) و افزایش خطر آسیب های مچ پا و سکندری خوردن (tripping) می شود.

معمولا با پیشرفت بیماری، ماهیچه های تحتانی پا (lower legs) ضعیف می شوند اما افراد مبتلا به ندرت نیازمند استفاده از صندلی چرخدار هستند. همچنین ممکن است مبتلایان در دست ها دچار ضعف شوند که منجر به اختلال در فعالیت های روزانه مانند نوشتن، بستن دکمه های لباس و چرخاندن دستگیره درب می شود. در افراد مبتلا به این اختلال معمولا درک حس هایی مانند لمس ()، گرما و سرما در پاها کاهش یافته اما در بعضی مواقع درد و سوختگی را متوجه می شوند. در بعضی موارد مبتلایان به تدریج دچار کم شنوایی، ناشنوایی و یا نابینایی می شوند.

تیپ های مختلفی از بیماری شارکو-ماری-توث وجود دارد. تیپ 1 بیماری شارکو-ماری-توث (CMT1) با اختلال در میلین (myelin) مشخص می شود. میلین ماده چربی است که مانند غلاف، سلول های عصبی را پوشش داده و از سلول های عصبی محافظت کرده و به هدایت پیام های عصبی نیز کمک می کند. این اختلالات باعث کاهش سرعت انتقال پیام های عصبی می شود. تیپ 2 بیماری شارکو-ماری-توث (CMT2) با ایجاد اختلال در فیبرها و یا آکسون (axon) مشخص می شود. آکسون ها، زوائدی از جسم سلول عصبی هستند که پیام های عصبی را منتقل می کنند. این اختلالات باعث کاهش قدرت پیام های عصبی می شود. تیپ 4 بیماری شارکو-ماری-توث (CMT4) آکسون و یا میلین را تحت تاثیر قرار می دهد و با توجه به الگوی وراثت، از سایر تیپ ها تشخیص داده می شود. در شکل های متوسط بیماری شارکو-ماری-توث، سرعت و دقت پیام های عصبی کاهش می یابد که احتمالا علت آن اختلال در آکسون ها و میلین است. تیپ ایکس بیماری شارکو-ماری-توث (CMTX) در اثر جهش در ژنی روی کروموزوم ایکس، یکی از دو کروموزوم جنسی ایجاد می شود. در انواع تیپ های بیماری شارکو-ماری-توث، زیر مجموعه ها (مانند CMT1A, CMT1B, CMT2A CMT4A و CMTX1) با تغییر ژن خاصی از یکدیگر تشخیص داده می شوند.

در بعضی موارد برای توصیف این بیماری از نام های قدیمی تر استفاده می شود. برای مثال Roussy-Levy syndrome نوعی از بیماری شارکو-ماری-توث است که با علامت اضافی لرزش های ریتمیک (رعشه-tremors) مشخص می شود. Dejerine-Sottas syndrome نام نوعی شدید از بیماری شارکو-ماری-توث است که در اوایل کودکی ایجاد می شود. گاهی این اختلال تیپ 3 بیماری شارکو-ماری-توث (CMT3) نیز نامیده می شود. با توجه به ژن خاص تغییر یافته، ممکن است این اختلال شدید و زود بروز  به عنوان CMT1 یا CMT4 طبقه بندی شود. نام دیگر Rosenberg-Chutorian syndrome ،CMTX5 است که بعضی محققان معتقدند این اختلال در واقع نوعی از بیماری شارکو-ماری-توث نیست و در عوض به عنوان یک اختلال جداگانه در نظر گرفته شده که با مشکلات اعصاب محیطی، ناشنوایی و نابینایی مشخص می شود.